غول چراغ جادو
بچه که بودیم همیشه از داستان علا الدین و غول چراغ جادو برامون میگفتن
تویه بچگی هم با اون همه آرزو این داستان یه جوری آلام دردای من بود.
میگفتم بالاخره یه روز یه چراغ پیدا میکنم و دستی بهش میکشم و به هرچی میخوام می رسم.
مادر بزرگم هم یه چراغ داشت مثل همون چراغ ولی هرچی بهش دست میزدم غولش بیرون نمی یومد.
بعد که بزرگ شدم هم کودک درونم همیشه دوست داشت این چراغ جادو را داشته باشه. فکر میکردم اگه غوله گفت یک آرزو میتونی بکنی بهش میگم آرزو میکنم که همه آرزوهام برآورده بشه 😉 و کیفشا میکنم ولی اگه میگفت نمیشه چی??
هنوز هم یکم این موضوع بعضی وقتا قلقلکم میده و میگه اون یدونه آرزوت چیه … اما پیداش کردم …. هم غولی که از اون غول چراغ بزرگتره و هم چراغشا که اون غول حرف منا بشنوه …. و تقریبا اون یدونه آرزورا
.
امشب شب آرزوهاست ….
یه حدیث از پیامبر داریم که طولانیه اما خلاصش اینه که وضو بگیرا و نماز بخون یه دعاتا خدا برآورده میکنه ….
اما اون یه دعا چی باشه ?? به جز اینکه
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج